اربعین قم پارسال
نوشته شده توسط : ناهی خانوم

 

امروز3 بهمنه میخوام برم کتابخونه زبان تمرین کنم به مامانم گفتم شاید بتونم برم مشهد یعنی میشه؟میگن اگه واسه اولین باره که داری میری هر چی آرزو کنی برآورده میشه میگما\کلی آرزو دارم کدومشو بگم؟

آرزو کنم که سعادتمند بشم آخر عااقبتم بخیر بشه؟این دنیا که همش مادیه /زیاد حرف زدم حالا که نه به داره،نه به باره.ناهید خانوم نمازتو خوندی؟ بله.پس به طرف کتابخونه مسجدسادات.توراه برگشت از کتابخونه یه کارت اینترنت 2ساعته خریدم تموم شد یه وبلاگ ساختم به سختی .داشتم با مامانم حرف میزدم یاذش بخیر پارسال چهلم امام رفتیم جمکران بارون گرفت رفتیم تو مهدیه بخوابیم 4تا دختر که اهل شهرکرد بودن انقدر حرف زدن مخمو خوردن لهجشونم غلیظ بود حالیم نمیشد ،از طرف دیگه یه خانومی بالا سرم که پرده کشیده بودن خوابیده بودوموبایلش زر زر زنگ میزد بیدارم نمیشد جواب بده ،آخرش مونده بودم وسط نمیزاشتن بخوابم،یه خانومی آمد بلاخره همه رو ساکت کرد آمدم بخوابم دیدم صدای خروپف شدید میاد .

ای خدا روز از نو روزی از نو

حاج خانوم بود چه خروپفی داشت مهیب بود خلاصه خوابیدم ونصفه شب بیدار شدم دیدم نصف بدنم نیست ای داد بیداد

مونده بودم زیر دست وپا .جمكران برفي





:: بازدید از این مطلب : 353
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: